در آگرا ، درباره قلعه سرخ مبهم است

16 مهر ، 1398
شیرین عباسپور

در آگرا ، درباره قلعه سرخ مبهم است

او روز اول سفر من به هند در آگرا گذراند و اولین بنای تاریخی که در شهر با جمعیت مسلمان بازدید کرده ام ، قلعه عظیم سرخ ، مهمترین قلعه این کشور است.

بیشتر پادشاهان مغول در آنجا سکونت داشته اند و از این جا نیز حکومت می کردند بر کشور. این قلعه در دوران امپراتور اکبر بزرگ آغاز شده است و همکاری چشمگیر کاخهایی است که توسط نسل های بعدی پادشاهان ، مانند جهانگیر ، شاه جهان و اورگانزب ، اضافه شده است و سلیقه ، خلق و خوی ، شخصیت هر امپراطور را که مأموریت هر قطعه را بر عهده داشته است.

این ساختمان عظیم است ، به احتمال زیاد به جای قلعه قدیمی Badalgarh ، سنگر حاکمان Rajput ساخته شده است. احاطه شده توسط یک دیوار دوتایی ، که قسمت بیرونی آن 40 فوت ارتفاع دارد و داخلی آن 70 فوت است ، این قلعه در سال 1565 آغاز شد و در هشت سال به اتمام رسید ، مطابق با سلیقه های مختلف هر یک از پادشاهان مغول که در ایجاد آن نقش داشته است.

برای رزرو تور هند با آژانس اوج ماندگار در تماس باشید .

من عاشق مشرف کردن کوچه ها و کاخ های بسیاری در داخل قلعه بودم ، در حالی که راهنمای من دانمارکی به آرامی داستان ها و افسانه های پشت هر دیوار قلعه را آشکار می کرد.

یکی از بزرگترین بناها کاخ سنگ ماسه سنگی جهانگیر است که توسط اکبر بزرگ ساخته شده است. تاریخ در اینجا کمی اشتباه گرفته شده است ، گمان می رود این کاخ توسط پادشاه برای پسرش ساخته شده باشد ، سپس بعداً امپراطور جهانگیر پس از تخریب یکی از مناطقی که اکبر به همسر هندوی خود جودا بای اختصاص داده است ، کاخ دیگری بنا کرد.

داستان های رقابت ، عشق ، شور و اشتیاق ، همه درگیر در سبک های زیادی که در این قلعه سرخ وجود دارد به دوران ما رسیده است.

سرگردان از یک کاخ به دیگری ، کنار باغهای داخل قلعه گذشتم. وقتی وارد آنگوری باغ یا باغ انگور شدم ، کاملاً تنها بودم ، حتی راهنمای من از زمانی که او بلیط من را خریداری می کرد به جایی نرسیده بودم. تنها یکی از باغبانها در گوشه ای از ایجاد سبز خود در حال استراحت بود ، که قطعاً از یکی از لحظه های نادر آرامش لذت می برد.

من این احساس آرامش را با هم در میان گذاشتم و دوست داشتم با سبکی کاملاً بریده شده فکر کنم. متأسفانه درست همین بود ، لحظه ای زودگذر قبل از انبوهی از گردشگران فریاد آمد و طلسم را شکست. هیچ حرکتی و واکنشی از طرف باغبان صورت نگرفت ، بسیار محتمل به چنین تغییر ناگهانی جو.

از آنجا که مرتباً از کاخهای مختلف عبور می کردم ، گوش دادن به مرواریدهای دانش دانمارکی به من می داد ، احساس می کردم واقعاً می توانم امپراطورها ، همسرانشان ، مشغول (یا نه چندان شلوغ) روزمره خود ، و بی شمار کارگران را ببینم. عرق کردن در زیر آفتاب پرتحرک هند در هنگام ساختن یا تنظیم قسمتهای مختلف عمارت مطابق خواستهای همیشگی حاکمان.

آخرین بلوکی که در قلعه سرخ بازدید کردم سامن برج (یا موساممان برج) بود که در آن امپراطور مغول شاه شاه جهان توسط پسرش محصور شد ، درست روبروی تاج محل ، بنای باشکوه ای که خود وی به افتخار همسر محبوبش ممتاز محل نیز مأمور کرده بود ، که پس از به دنیا آوردن چهاردهمین فرزندشان درگذشت.

مرگ همسرش ، هر روز با دیدن تاج به ذهنش خطور کرد ، به معنای واقعی کلمه او را دیوانه کرد. او پس از شکنجه سالهای گذشته با آرامش ، به آرامی خود را به سمت مرگ کشید و او را به یاد غم انگیزترین لحظه زندگی اش انداخت.

این اولین ملاقات من با تاج محل بود ، شاهکاری که از اندوه و عشق ساخته شده است.

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
0 کامنت
نظر خودتان را ارسال کنید
0