تاریخچه مختصری از برج دوشیزه در استانبول

18 مهر ، 1398
شیرین عباسپور

تاریخچه مختصری از برج دوشیزه در استانبول

برج دیدنی در آسمان استانبول ، برج مایدن قدمت غنی دارد و قدمت آن به قرن چهارم باز می گردد ، همچنین چند افسانه که به شهرت آن افزوده است. این برج در یک جزیره ریز و درشت در قسمت آسیایی استانبول واقع شده است ، این برج دارای یک پس زمینه جذاب است که ارزش کاوش را دارد.

برای رزرو تور استانبول با آژانس اوج ماندگار در تماس باشید .

تاریخ

تقریباً 650 فوت (200 متر) از ساحل اسكدار ، برج مادین را می توان در یك جزیره كوچك در ورودی جنوبی بسفر یافت. حتی اگر دقیقاً مشخص نیست که این برج در چه زمان ساخته شده است ، سبک معماری مترادف با دوره حدود 340 پیش از میلاد است. این مکان قبلی قبلاً با نام های Leandros و Damalis شناخته می شد - به نام همسر Kharis ، پادشاه آتن نامگذاری شده بود. در دوره بیزانس ، به "arcla" نیز معروف بود که به معنای "قلعه کوچک" است.

پس از آن که ارتش عثمانی قسطنطنیه را فتح کرد ، این برج به پایین سقوط کرد و با یک سازه چوبی جایگزین شد ، که پس از آن در سال 1719 با آتش سوزی از بین رفت. نوشلیرلی دامات معمار استانبول یک نسخه سنگی را بازسازی کرد ، و یک کیوسک شیشه ای و گنبد سرب پوشانید. بعداً اضافه شدند امضای سلطان محموت دوم توسط خوشنویسان مشهور راکوم افندی روی سنگ مرمر حک شده بود و تا سال 1857 یک فانوس نصب شده بود ، اگرچه تا سال 1920 به سیستم روشنایی خودکار تبدیل شده بود.

برج دوشیزه در طول قرن ها اهداف مختلفی را انجام داده است ، از جمله آنها می توان به مرکز جمع آوری مالیات تاجر ، برج دفاعی و یک فانوس دریایی اشاره کرد. در طول اپیدمی وبا در سال 1830 ، آن را به یک بیمارستان قرنطینه و ایستگاه رادیویی تبدیل کرد. در سال 1964 ، این ساختمان 18 سال بعد به وزارت دفاع و سپس به شرکت های دریایی واگذار شد. در پی تعدادی از نوسازی ها ، امروزه این برج از جاذبه های بازدید کننده است و یک رستوران طبقه همکف غذاهای سنتی ترکی را در کنار نمای عالی ارائه می دهد. همچنین یک موزه با پذیرش رایگان وجود دارد.

افسانه ها

جدا از تاریخ آن ، برج مشهور نیز موضوع چند افسانه بوده است. به گفته هراسای ، جوانی به نام لاندروس عاشق یک راهبه به نام هیرو شد که در این برج زندگی می کرد. هر شب ، هیرو آتش می زد تا عاشق خود را به جزایر هدایت کند. با این حال ، یک شب ، آتش سوزی با طوفان خاموش شد و لاندروس راه خود را گم کرد و در بسفر غرق شد. قهرمان چنان از غم و اندوه و زیان غرق شد ، خودکشی کرد.

داستان دیگری پیش می رود که یک صومعه ساز به پادشاه گفت دخترش از یک مار گزنده خواهد مرد. برای محافظت از او ، شاه قلعه ای را در دریا ساخت که در آن می توانست با خیال راحت زندگی کند. با این حال ، مار پنهان شده در یک سبد میوه ، آن را به جزایر تبدیل کرد و شاهزاده خانم پس از خزیدن خزندگان درگذشت.


آخر اینکه ، افسانه بتالگازی داستان یک مرد را با همین نام دنبال می کند ، که گفته می شود برای دختر تکفور (حاکم مسیحی) سقوط می کند. تکفور اتحاد آنها را منع کرد و دختر خود را در برج منزوی کرد و پس از آن بتالگازی به جزایر حمله کرد و عشق او را ربود و با او سوار بر غروب آفتاب شد. گفته می شود: "کسی که اسب را سوار می کند ، از اسکندر عبور می کند" ، گفته می شود که از این داستان مشتق شده است و به معنای کسانی است که بدون مشورت زیاد عمل می کنند ، سریعتر به اهداف خود خواهند رسید.

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
0 کامنت
نظر خودتان را ارسال کنید
0